پایگاه خبری تحلیلی ایراسین، در حالی که چین با سرعتی سرسامآور در حال توسعه ظرفیتهای معدنی خود است، غولهای معدنی غربی - HP، ریوتینتو و واله - با چالش مدیریت ۲۰۰ میلیارد دلار سرمایهگذاری دستوپنجه نرم میکنند. این تفاوت استراتژیک، نشاندهنده دو الگوی متفاوت در صنعت معدن است: از یکسو، شرکتهای غربی که به دنبال سودآوری پایدار و انضباط مالی هستند و از سوی دیگر، رقبای چینی که با حمایت دولت و پذیرش ریسکهای بالاتر، به دنبال تسلط بر زنجیره تأمین جهانی فلزات حیاتیاند.
بازنگری در استراتژیهای توسعه
کاهش قیمت فلزات، آزمونی قدیمی برای شرکتهای معدنی است. در فاصله سالهای ۲۰۱۵ تا ۲۰۱۹، سود قبل از مالیات سه شرکت BHP، ریوتینتو و واله با کاهشی چشمگیر نسبت به ۵۶۰ میلیارد دلار پنج سال پیش، به ۳۰۶ میلیارد دلار رسید. این افت سود، همراه با کاهش ارزش داراییهای آنها در بازار فلزات، سرمایهگذاران را به بازنگری در استراتژیهای توسعهای واداشت. نتیجه این امر، تمرکز بر پروژههای سودآورتر و کاهش هزینههای غیرضروری بود. اما این سیاست محتاطانه، در برابر رویکرد تهاجمی چین، آنها را در موضع تدافعی قرار داده است.
بازیگری که قواعد را تغییر میدهد
در حالی که شرکتهای معدنی غربی در ارزیابی ریسکهای ژئوپلیتیک و زیستمحیطی محتاطانه عمل میکنند، رقبای چینی بدون چنین محدودیتهایی در مناطق پرریسک سرمایهگذاری میکنند. شرکتهایی نظیر زینجین ماینینگ و CMOC به سرعت در جمهوری دموکراتیک کنگو، که بزرگترین ذخایر کبالت جهان را در خود جای داده و پروژه سنگآهن سیماندو در گینه نفوذ کردهاند. در مقابل، شرکتهایی مانند واله و ریو تینتو تمایلی برای ورود به چنین بازارهایی نشان ندادهاند.
اما جسارت چینیها تنها به انتخاب موقعیتهای معدنی پرریسک محدود نمیشود. با وجود اینکه سود عملیاتی زینجین تنها ۱۱ درصد است - تقریباً نصف واله و یکسوم BHP - این شرکت، به لطف حمایتهای دولتی میتواند در پروژههایی مشارکت کند که از نظر اقتصادی برای شرکتهای غربی قابل توجیه نیستند. در حالی که قوانین سختگیرانه فساد و محیطزیست در آمریکا و اروپا، مانعی برای سرمایهگذاری در برخی کشورهاست، پکن چنین دغدغههایی ندارد و مسیرهای جایگزینی را ایجاد کرده است.
سرعت، برگ برنده چینیها
در این بین، شرکتهای چینی نهتنها جسورترند، بلکه سریعتر هم عمل میکنند. به عنوان مثال، CMOC در کمتر از ۴ سال توانست از طریق قرارداد مشترک با کاتانگا در کنگو، به یکی از پیشروترین شرکتهای معدنی تبدیل شود. در مقابل، پروژه BHP در آریزونا، که در سال ۲۰۱۳ آغاز شد، همچنان در مراحل توسعه است. حتی در کشورهایی که مقررات دستوپا کمتری دارند، چینیها تقریباً سه برابر سریعتر از رقبای غربی خود معادن را به بهرهبرداری میرسانند.
اما این سرعت، همیشه با سودآوری همراه نیست. بسیاری از غنیترین ذخایر سنگآهن و مس جهان، طی دو قرن گذشته استخراج شدهاند و دسترسی به ذخایر جدید، مستلزم هزینههای بالاتر و پذیرش ریسکهای بیشتر است. اینجاست که تفاوت اصلی دو مدل کسبوکار نمایان میشود: شرکتهای غربی، به دنبال حداکثرسازی سود در پروژههای ایمنترند، در حالی که چینیها ریسکهای بالاتر را میپذیرند تا سلطه بلندمدت خود را بر بازار فلزات حیاتی تثبیت کنند.
رقابتی فراتر از مس و آهن
اهمیت مواد معدنی، دیگر تنها به مس و سنگآهن محدود نمیشود. لیتیوم و عناصر نادر خاکی، که برای تولید باتریهای پیشرفته و فناوریهای الکترونیکی ضروریاند، به اولویتهای استراتژیک تبدیل شدهاند. آمریکا و متحدانش تلاش کردهاند تا از وابستگی به چین در این حوزه بکاهند، اما استخراج این عناصر به دلیل پیچیدگیهای زیستمحیطی و فرآوری دشوار، چالشی جدی محسوب میشود. در این رقابت، واشنگتن سعی کرده با ارائه مشوقهای دولتی، شرکتهای غربی را ترغیب به ورود به این حوزه کند. اما همچنان، چینیها با کنترل زنجیره تأمین جهانی عناصر نادر خاکی، دست برتر را دارند. برخی تحلیلگران معتقدند که اگر شرکتهای غربی نتوانند در این حوزه سرمایهگذاری مؤثری انجام دهند، ممکن است در دهههای آینده، همچون صنایع فولاد و آلومینیوم، شاهد سلطه کامل چین بر بازار فلزات استراتژیک باشیم.
چشمانداز پیشرو
صنعت معدن جهانی، در حال ورود به دورهای از دگرگونیهای اساسی است. مدل غربی، که مبتنی بر سودآوری پایدار و کاهش ریسک است، با چالشی جدی از سوی مدل دولتی- تجاری چین مواجه شده است. سوال اینجاست که آیا شرکتهای معدنی غربی، همچنان به استراتژی محافظهکارانه خود پایبند خواهند ماند، یا برای حفظ جایگاه خود، رویکردی تهاجمیتر اتخاذ خواهند کرد؟
چیزی که در حال حاضر مشخص است، آن است که آینده بازار فلزات حیاتی، دیگر تنها به نیروهای اقتصادی بستگی ندارد. سیاستگذاریهای دولتی، توافقات ژئوپلیتیک و حتی تحولات فناوری، نقش پررنگتری در تعیین برندگان و بازندگان این رقابت خواهند داشت.
منبع: اکونومیست
ارسال نظر